-
رباعی ۱
المنت لله که به انعام خدا
-
رباعی ۲
هان جهدی کن که بشنوی بوی
-
رباعی ۳
آئینهٔ نقش جسم و جانی همه را
-
رباعی ۴
سبحان الله خالق هر دمدمه را
-
رباعی ۵
هرکس هر چیز در سرشت است او را
-
رباعی ۶
یک جلوه نمود دلبر جانی ما
-
رباعی ۷
بشتات پی دیده گشودن خود را
-
رباعی ۸
ای آنکه ظهور منقرض نیست ترا
-
رباعی ۹
عشق آمد و کوتاه شد افسانهٔ ما
-
رباعی ۱۰
عشق آمد و سوخت کفرها و دینها
-
رباعی ۱۱
مخصوص خفیست حضرت خالق را
-
رباعی ۱۲
هر کس که غم تو در سرش نیست اورا
-
رباعی ۱۳
کم پنج و ششی و هفت و هشت است ترا
-
رباعی ۱۴
گر جزو ز کل فایدهمند است ترا
-
رباعی ۱۵
عارف که یکی است عالی و دون او را
-
رباعی ۱۶
این لعل به کام در نیامد ما را
-
رباعی ۱۷
گه نور و علا مقام بینم خود را
-
رباعی ۱۸
ای آنکه به حق تخلقی نیست ترا
-
رباعی ۱۹
هر دم به غمی کنی کنی گرفتار مرا
-
رباعی ۲۰
از کوشش و سعی قطع پیوند مرا
-
رباعی ۲۱
بگذار به جا بزم ظرافتها را
-
رباعی ۲۲
از جام یقین شراب دادند مرا
-
رباعی ۲۳
از یک جانب گرفت راه است ترا
-
رباعی ۲۴
در ظلمت نیستی ضوی بخش مرا
-
رباعی ۲۵
دعوی خوش نیست گر چه با ناس مرا
-
رباعی ۲۶
عرفان طلب از فریضهها نافلهها
-
رباعی ۲۷
جز آنکه شناخت ذات اقدس ما را
-
رباعی ۲۸
ای جان و دل آزردهٔ ریش تو مرا
-
رباعی ۲۹
در سر نی یار و نی کسی هست مرا
-
رباعی ۳۰
میآید ازین هستی من ننگ مرا
-
رباعی ۳۱
محتاج فکندن نقابند او را
-
رباعی ۳۲
بگذار به کار خویشتن یزدان را
-
رباعی ۳۳
دنیا نربوده جز ز حق دوران را
-
رباعی ۳۴
عشق آمد و برد از دل ما غش ما
-
رباعی ۳۵
ای جز سر کوی تو نه منزل ما را
-
رباعی ۳۶
در عالم هرچه میکند شاه و گدا
-
رباعی ۳۷
تفضیل دهیست چرخِ توپرتو را ( تو بر تو)
-
رباعی ۳۸
مغرور که با ما نگذارد خود را
-
رباعی ۳۹
آن ذات که خالق است مر آئین را
-
رباعی ۴۰
ای مهر تو در سینهٔ بی کینهٔ ما
-
رباعی ۴۱
تا هست دوئی کشمکشی هست ترا
-
رباعی ۴۲
هرکس که وا کرد دیدهٔ حق بین را
-
رباعی ۴۳
در خلق اگر شه ار گدا بود مرا
-
رباعی ۴۴
عشق آنکه ز مدعا خبر داد او را
-
رباعی ۴۵
بیرون ز صنم خانهٔ اسم و رسم آ
-
رباعی ۴۶
گر چرخ هزار گونه تنجیم او را
-
رباعی ۴۷
خوش آنکه حدیث فصل بینم خود را
-
رباعی ۴۸
گاهی طلبیم دنییٰ و آئینها
-
رباعی ۴۹
سلطانی او دهد برات همه را
-
رباعی ۵۰
پیری همه محو در یقین بوده مرا
-
رباعی ۵۱
حاصل شده کشف هر دو جائی ما را
-
رباعی ۵۲
آن عالم کل صلا که در داد مرا
-
رباعی ۵۳
در وحدت خالقیم عالم فرسا
-
رباعی ۵۴
ننموده تو آفتاب دیدار مرا
-
رباعی ۵۵
ای دیده به خون دل منقش خود را
-
رباعی ۵۶
عال منظر مقر نیابد خود را
-
رباعی ۵۷
ناگشته به خود باز نشد ره پیدا
-
رباعی ۵۸
ناکرده رموز وحی ارشاد ترا
-
رباعی ۵۹
عشقت به دو کون مختلف ساخت مرا
-
رباعی ۶۰
این عقل حسودیست صفت چند او را
-
رباعی ۶۱
صورت بگذار و دعوی دوستان را
-
رباعی ۶۲
ای آنکه به من ره وصال است ترا
-
رباعی ۶۳
هر چیز خرد بیش و کمی دید آن را
-
رباعی ۶۴
انسان اگر از میان نهد بیرون پا
-
رباعی ۶۵
میساز که من یافتهام این ره را
-
رباعی ۶۶
دعوی وجود کرد بی راه او را
-
رباعی ۶۷
در مهر احد سوخت همه کینها را
-
رباعی ۶۸
اعداد که داد در احد دست مرا
-
رباعی ۶۹
پر کرد کنار هر بد و نیکو را
-
رباعی ۷۰
سالک که به راه سعی کور است او را
-
رباعی ۷۱
دل شیفته جود راست نه دستان را
-
رباعی ۷۲
بیننده مگو که برگزیند خود را
-
رباعی ۷۳
ای گنج گهر به هرزه جوشی خود را
-
رباعی ۷۴
این خوش سخنان رسید گوش و لب را
-
رباعی ۷۵
حق واحد و عالم به سجود است او را
-
رباعی ۷۶
ای سالک ره خسته حال او را
-
رباعی ۷۷
هرکس شه عشق همنشین شد او را
-
رباعی ۷۸
از خلق جهان و هستی فانی ما
-
رباعی ۷۹
تا شد خبری از آن ملاحت ما را
-
رباعی ۸۰
کملّ هر چیز کا ر بندند آن را
-
رباعی ۸۱
از بیم و امید خسته حالی ترا
-
رباعی ۸۲
هر کس تیز است آتش غم او را
-
رباعی ۸۳
گر نیکی و گر بدی بمان غوغا را
-
رباعی ۸۴
هر کش پنهان سری است با ما او را
-
رباعی ۸۵
هر لحظه که عقل از غمی کشت مرا
-
رباعی ۸۶
این ترک علو که برد از ما غم را
-
رباعی ۸۷
تسبیح چه سود مرد بیعرفان را
-
رباعی ۸۸
در زاویهٔ دید تو بردند ترا
-
رباعی ۸۹
تحقیق گهی که رو نماید خود را
-
رباعی ۹۰
داد آنکه غبار راه بنشست او را
-
رباعی ۹۱
هرکس دل تیرهای نباشد او را
-
رباعی ۹۲
بگریز در آن وجود، بگذار انا
-
رباعی ۹۳
گر خلق رها نکرد لاف خود را
-
رباعی ۹۴
گر برده بر آسمان لبت طنطنه را
-
رباعی ۹۵
این واقعهها خفته و بیدار ترا
-
رباعی ۹۶
نور توحید دیدهٔ آدم را
-
رباعی ۹۷
ره نیست به عشق بیش را یا کم را
-
رباعی ۹۸
سهل است نهان و آشکارا با ما
-
رباعی ۹۹
عالم که خرد گذار کرده او را
-
رباعی ۱۰۰
طاعت که به جز سود نباشد او را