یا رب به ناز پرور نازک نهال ما را
خورشید عافیت کن ابروهلال ما را
چون چشم خویش تا کی باشد به ناتوانی
در جلوه آر دیگر مسکین غزال ما را
سرچشمهٔ دل ما بشکاف و غم برون کن
مگذار تیره زینسان آب زلال ما را
بر مصحف جمالش بگشای دیدهٔ ما
از آیت شفا کن فرخنده فال ما را
ای عافیت کجائی زین حال سر به در کن
صاف نشاط گردان درد ملال ما را
آن ماه را بر آور از احتراق امشب
مپسند ای سعادت دیگر وبال ما را
در حلقهٔ ملایک ذکریست تازه گویی
فیضی کمال صحت خواهد کمال ما را