ای کرده غمت خانهٔ خود خانهٔ ما را
معمورهٔ خود ساخته ویرانهٔ ما را
ما لجهٔ عشقیم که در نُه صدف چرخ
قدری نبود گوهر یکدانهٔ ما را
گر جذبهٔ عشق تو همین است که داریم
افسون محبت کند افسانهٔ ما را
چون در شکن زلف تو زنجیر گسل شد
سر ده به بیابان دل دیوانهٔ ما را
بد مستی و گوش تو به آواز حریفان
کی گوش کنی نعرهٔ مستانهٔ ما را
گر نیستی از بهر شکیب دل عاشق
بر سنگ زدی بهر چه پیمانهٔ ما را
فیضی غم او بسکه بود همنفس ما
کاشانهٔ‌ خود ساخته کاشانهٔ ما را

دیدگاهتان را بنویسید