رفتی به باغ سرو به پیشت قیام کرد
دوتاه شد بنفشه و بر تو سلام کرد
سوسن زبان گشاد که گوید ثنای تو
چون انتها ندید زبان را به کام کرد
گل وام خواست از رخ خوب تو رنگ و بوی
او را خجالت رخ تو زردفام کرد
بلبل چو دید روی تو،‌ گل را ندید
طوطی شنید لفظ تو، ترک کلام کرد

دیدگاهتان را بنویسید