حریف باده کجا، عاشق خراب کجا
جنون عشق کجا، تشنهٔ شراب کجا
رسید یار و من افتاده ناتوان، ای دل
تپیدن تو کجا رفت و اضطراب کجا
شب از فراق تو خوابم برد، خیال است این
شب از فراق کجا و خیال خواب کجا
به دور عشق تو ای دلربا نمیدانم
که دل کجا شد و طاقت کجا و تاب کجا
خوش است غمکدهام درگرفته ز آتش آه
فروغ شمع کجا، خانهٔ خراب کجا
مجوی گرمی عشق از دم فسره دلان
سبوی باده کجا، شیشهٔ گلاب کجا
طمع مدار ز حاسد فروغ دل فیضی
سفال تیره کجا، جام آفتاب کجا