ای دیده چه دیدی ز من خسته که هر دم
از خون جگر سرخ کنی چهرهٔ زردم
درمانده به درمان دلم خلق دو عالم
و آگه نه طبیب من بیچاره ز دردم
هر شب به سر آیم چو باد صبا گِرد سرایت
با گَرد در آمیخته در کوی تو گَردم
دیشب که نهادی تو دهن بر دهن جام
تا روز چه خون‌ها که من از دست تو خوردم
مِی در سر و در گردن من دست تو باشد
روزی که سبوئی کند ایام ز گردم
هر لحظه چو عودم چه کنی جای بر آتش
آخر من بیچاره به جای تو چه کردم
تا خنده نزد لعل تو بر گریهٔ ناصر
معلوم نشد یک سر مو جوهر فردم

دیدگاهتان را بنویسید