صبحدم یاد تو کردیم و دعائی گفتیم
به خیال تو سلامی و ثنائی گفتیم
نسبت حاجب تو خلق ز ما پرسیدند
ماه یک روزهٔ انگشت نمائی گفتیم
ناوک چشم تو را قاصد جائی خواندیم
طرهٔ زلف تو را دام بلائی گفتیم
شرح اسرار تو تقریر نکردیم تمام
مختصر مختصر و جای به جائی گفتیم
همه عشاق به درد دل خود در ماندند
ما ز بدنامی و رندیش دعائی گفتیم
دی به ناصر سخنی رفت ز وصل تو، دریغ
راز سلطان جهان پیش گدائی گفتیم

دیدگاهتان را بنویسید