خال منما کشتهٔ آن نرگس مستانه را
کس نیندازد به پیش مرغ بسمل دانه را
هر زمان بر شاخ گل خوش میپری ای عندلیب
عاشقی بگذار این پرواز گستاخانه را
شمع را دیگر غبار دل چرا باشد که عشق
داد بر باد فنا خاکستر پروانه را
از ملامتهای پیجاپیچ خلق آزادهام
عشق بی زنجیر میدارد من دیوانه را
گر شبی خواهد دلم روشن چرغ آرزو
برکشم آهی و آتش زنم کاشانه را
از سجود بت چرا آرم سوی محراب رو
من که از یک سنگ دانم کعبه و بتخانه را
ساقیا سرمستی فیضی ز بزم دیگر است
ناز کمتر کن که از می شستهام پیمانه را