تا صحت است شاه یگانه را
پیداست اعتدال مزاج زمانه را
در خواب راحت است نه بیمار نرگسش
کوته کن ای طبیب فسونگر فسانه را
کو شمع گوشهگیر که از صبح عافیت
افروخت آفتاب رخش صحن خانه را
دولت نوید عمر ابد میدهد به باد
ای بخت گوش دار که گویم نشانه ار
ای عیش دیده رفت ز من ورنه کردمی
ایثار مقدمت گهر دانه دانه را
ای خوشدل که ماندی از این بزمگاه دور
فرسوده کن ز بوسه زدن آستانه را
فیضی گذشت کز دل بی صبر هر سحر
آهم به آفتاب رساندی زبانه را