قامتت کرده سر بلند مرا
سر زلفت ز پا فکند مرا
بودهام همچو قامتت آزاد
رلفت آورده در کمند مرا
تا کی ای خنده زن به بزم کسان
غیرت آرد به زهرخند مرا
من دیوانه دل به او دادم
عاقلان پند میدهند مرا
از ازل من ربودهٔ عشقم
نرباید کسی ز بند مرا
ای طبیبان جنون من ازلیست
داغ سر نیست سودمند مرا
از پیوند نگسلم هرگز
گر چه سازند بند بند مرا
شعر فیضی مگو پسندم نیست
ای سخن کی فتد پسند مرا