سحر به میکده مقبول شد عبادت ما
دمید صبح سعادت، زهی سعادت ما
مرید پیر مغانیم و در طریقت عشق
به او دست بود نسبت ارادت ما
شهید خنجر عشقیم و شاهدان جهان
به روز حشر گواهند بر شهادت ما
چین که بی لب جان بخش یار بیماریم
روا بود که مسیحا کند عیادت ما
چه غم که طاعت ما کم، گناه ما بیش است
که نیست در نظر او کم و زیادت ما
به غیر عشق نخواهیم باختن، فیضی
که این ز روز ازل آمده ست عادت ما