ای ترک مست تاب میفکن به دست ما
ما آبگینهایم بترس از شکست ما
بادا! چراغ میکده روشن که گشت ازو
دوزخ بهشت این دل آتش پرست ما
ای بر سمند ناز کمانکش بر صید ملک
دریوزه کن خدنگ دعائی ز شست ما
امروز زور باده نگهداشت دست او
ورنه کسی نبود عنان گیر مست ما
بر آرزوی خود نتوانیم پا نهاد
ای خاک روزگار بر این قدر پست ما
ما پیش تاق عشق سرای ملامتیم
یارب ز سیل فتنه مبادا نشست ما
فیضی امید و بیم در این ره بلای ماست
در عاشقی به نیست یکی باد هست ما