بتی به مجلس ما گشته است مونس ما
که پستهٔ دهن اوست نقل مجلس ما
دوام وصل میسر نمیشود ورنه
چه آرزو که ندارد دل مهوّس ما
چه حکمت است ندانم به تاق ابروی یار
که عاجز است در او فکرت مهندس ما
حریف وسوسهٔ تو نهایم ای زاهد
برو ز مجلس ما و مشو موسوس ما
مقیم کوی مغانیم و صد شرف دارد
ز حاجب در سلطان گدای مفلس ما
حریم میکده شیخ طرفه مدرسه است
بپرس مسألهٔ عشق از مدرس ما