عمری شد و جدا از تو شرمنده‌ایم ما
یعنی هنوز بی تو چرا زنده‌ایم ما
حد وفای ما بنگر کز ره کرم
آزاد کرده‌ای و به جان بنده‌ایم ما
خواهیم عمر در قدم تو به سر بریم
در آرزوی دولت پاینده‌ایم ما
ما را به خدمت تو گریبان به گردن است
با طوق بندگی‌ات که افکنده‌ایم ما
تا مهر تست در دل ما آفتاب‌وار
از بخت خود به طالع فرخنده‌ایم ما
از هرچه هست دیدهٔ امید بسته‌ایم
بر طلعت تو چشم گشائیده‌ایم ما
تا نخل آرزوی تو در سینه جا گرفت
فیضی صفت دل از همه بر کنده‌ایم ما

دیدگاهتان را بنویسید