زهی وزیر سلیمان صفت که چون آصف
صفای ذهن تو تأثیر ماه و خور دارد
نظام کار ممالک به یمن صحبت تو
کمال یافت که از فرخّی اثر دارد
به ذات تو خطری ازعروض عارضه نیست
عرض به معرض جوهر کجا خطر دارد
هنرپناه توئی و به آستانهٔ توست
پناه هر که سر و کار با هنر دارد
قلم که همسر تیغ است ملک و ملت را
برای خدمت تو بر میان کمر دارد
شنیده‌ام که شه از بهر بنده انعامی
قبول کرده از آن رأی تو خبر دارد
به حسن تربیت آن را اگر برون آری
دهان به شکر شما بنده شکر دارد
عطاردی تو و من شاعر پریشان حال
ز طالع است که لطف به من نظر دارد
به ذره‌ای نبود آفتاب را نقصان
که ذره را به عنایت ز خاک بردارد
بقای سلطنت شاه باد وعمرعزیز
همان قدر که قضا حکم بر قضا دارد

یادداشت

دیدگاهتان را بنویسید