کی هوس آستین زند، عشق من خراب را
کیست صبا که خم دهد، شعلهٔ آفتاب را
نشئهٔ بوالهوس چه و، گرمی مجلس از کجا
بی جگر از فسردگی، شیشه کند شراب را
دوش که پردهٔ مژده، بر در گریه بستهام
دل دل شب شکستهام، خندهٔ ماهتاب را
شب که در آتش جگر، تا به کمر نشستهام
از مژه شعله چیدهام، پردگیان خواب را
شورش عشق سوخت دل، ساقی تندخو مگر
تلخ کند ز موی من، این نمکین کباب را
یک سر مو ز ابروت، خم نشد ای ستیزه خو
کاش به سینه بشکنم، دشنهٔ اضطراب را
فیضی از این هوسکده، تشنه جگر ببند لب
چند به جوش آرزو، موجه دهی سراب را