رباعی سحابی ردیف هاء ص ۴۳۶ اساس

رباعی ۱
مادام که گرد خویش در سیر نه‌ای
گر کعبهٔ اعظمی که جز دیر نه‌ای
آن‌ها که شناختند عینش گشتند
بشناس تو نیز خویش را غیر نه‌ای
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲
یارب توفیق راه درگاهم ده
در بیشهٔ وهم آتش آهم ده
با جذب تو سوی تو توان آمد و بس
ای راه نمود و قوت راهم ده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۳
با خلق مگو که ترک هر آنی ده
در خوف و رجایش از عمل شانی ده
سهل است که جانور جمادی گردد
گر بتوانی جماد را جانی ده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۴
این راز اگر عزم برونی کرده
لب بسته و دل برده و خونی کرده
هرکس سخن چندی و چونی کرده
یک دم دل خویش را فسونی کرده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۵
قد افلح خوان ز حق لقد خاب مجه
از بیداران برده جهان خواب مجه
این نفس بدنی زهد فروشی نگذار
ای دزد سراسیمه به مهتاب مجه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۶
ای کرده فن مرا مبر مرا از صله
من خود شده محو قوت منفعله
پیش تو مرا ای غنی و محسن
مقصود تضرع است نه شکر و گله
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۷
هر چند که با خلق شکیبائی به
خورشید صفت ز جمله یکتائی به
در صحبت خلق اینقدر دانستم
کز هر چه صفت کنند تنهائی به
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۸
گر هست رهی چنین که پویندش نه
در مقصدی این‌طور که جویندش نه
بل پندارم که هیچ جا ذاتی نیست
وَر هست درین صفت که گویندش نه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۹
امواب مپندار خموشند همه
ای عین حیات از تو بجوشند همه
گفتی افسوس کان فلانان مردند
ای زنده دل از تو در خروشند همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۰
موجود یکیست، عالمش آئینه
هر لحظه به خویش جز تماشائی نه
هرچیز که غیر اوست مانند عدم
اسمی دارد ولی مسمائی نه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۱
کو یک دم کاندران نظر محو نه‌ای
چون ماه در انعکاس خور محو نه‌ای
گفتم که خوشا محو شدن در ذات
در خنده شد و گفت مگر محو نه‌ای
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۲
گر چه نمی‌برد نظر فی ذاته
اتلو بوقوف ذاته آیاته
هرچند نگاه کردم اندر عالم
نیات و ما عملت فی امراته
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۳
عشق آمده و خیال گم گردیده
هستی مرا مجال گم گردیده
دل را به شنیده نیست اطمینانی
خود دیده در آن جمال گم گردیده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۴
این سو همه خجالت و جرم و گناه
آن سوی نوید و کرم عزت و جاه
من افتاده به خاک و خون آغشته
بحر رحمت به موج سبحان‌الله
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۵
در دفتر ما که عقل شیدا کرده
یعنی که ره عشق هویدا کرده
هر نکته اگر نخواهی و وَر خواهی
بس همچو تو گم‌کرده و پیدا کرده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۶
این فقر و فنا و خوار زاریست همه
جبر باری و بردباریست همه
مطلوب در اختیار کام است و لقا
زین هر دو گذشته اضطراریست همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۷
ای کرده گمان شیوهٔ پر زه ز همه
خیر و شر و نفع و ضر و که مه ز همه
غیر تو دگر که می‌تواند بودن
عین همه و غیر همه، به ز همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۸
گر مرد زند لاف سماوی به همه
در اصل یکیست گر بکاوی به همه
در علم اگر چه بی بدل باشد، هست
در راحت و آزار مساوی به همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۹
واگرد به عشق، دفع هر افسانه
یعنی رخ دوست شمع هر پروانه
ز انسان هنری نیست همه جهد مراد
هر دابه خوش رود به سوی خانه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۰
مهر خود را بر نبی انداخت همه
وین خلق چو ذره پی او تاخت همه
سبحان‌الله حکیم و حکمت دانی
کز پیروی یکی یکی ساخت همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۱
نایافته در کما خلقناکم راه
ناکرده ولایتش ز لاخوف آگاه
کس عالم نیست بل ظلوم است و جهول
در بیم و امید انما یخشی الله
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۲
عشق است مقام جز تو او را خانه
بر ما و توئی در آن مقام افسانه
ای رفته ره و نرسته از وهم و خیال
ای کعبه طواف کرده و بتخانه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۳
ای جمله مجاز و سربه‌سر افسانه
آگاه نه از حقیقت جانانه
هر دم چو خودی خواهی صورت بندی
ای ظاهر و باطنت بت و بتخانه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۴
هرچیز که گفت عاقل و بیگانه
غیر از بزمی نبود زان جانانه
من خود آواز آشنا می‌دانم
هر چند که گفت نیستم در خانه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۵
هر ذره ز رازق است روزی خورده
خورشید جبین تست اندر پرده
شیری شب تار بیشه‌ای را می‌باید
روز روشن تو بیل را گم‌کرده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۶
غافل در خلق این و آن توست همه
عارف در شرح وحدت اوست همه
ناچیز نگاه می‌کنیم در عالم
ظن در دو سو، یقین به یک‌سوست همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۷
ای همچو توئی نکرده من نظاره
در کوی تو همچو من هزار آواره
تو سوی من آ، مرا به آنجا مطلب
خورشید بر آید به از آن کاشانه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۸
در دفتر ما سوز همه، ساز همه
ثبت است نیاز همه و ناز همه
تا داند هرکسی که ما با اوئیم
دادیم خبر ز پرده راز همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۹
خواهم شد عشق عالمش یک لقمه
اهل غرض ار چه شد پی حلق همه
زانگونه که در دشت شب سرد و رمه
رهرو چوپان و خواسته گرگ رمه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۳۰
کارم همه روز جهد عرفان بوده
خود مطلب معروف همه آن بوده
عمری آن را که کام جان می‌گفتم
چون وادیدم مراد جانان بوده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۳۱
کس را در عشق جز حزن یعنی چه
بت را رونق ز بت شکن یعنی چه
غافل غمگین که این درینحال متم
عاقل حیران مانده که من یعنی چه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۳۲
تا مرد نه از کون و مکان بگسسته
از فرع به اصل خویش کم پیوسته
جائی نرسد هرگز مغرور خرد
چون راه رود مطیبه نور بسته
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۳۳
اندیشه چه چیز است خدا را پیشه
نه شیر ازو مانده برون نه بیشه
گر مرد دو کون دید محیای و ممات
بیرون نشد از دایرهٔ اندیشه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۳۴
تا چند مجاز گفتن و جرم و گناه
بهر تحسین خلق خالی و تباه
چندین سخن خزانهٔ دور از راه
نتوان گفتن برای یک توبره کاه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۳۵
لب بند ز هرزه گرچه باشد دلخواه
روشن مکن انس شیون الله
از امر تقیه عقل و نفس کل ساخت
خود را و ترا و خصم را نیز تباه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۳۶
نور ذاتی رهبر احباب شده
در عاریت کشی ره یاب شده
رفت آن کرمی چو غیر آمد به میان
زین واسطه آفتاب مهتاب شده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۳۷
درمانده شده به صورت شوم همه
وَز معنی خویش مانده محروم همه
از فعل هوا یک نفس از حق نزنند
باطل شده چون بینی مزکوم همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۳۸
جز بیخودی نباشد احوال همه
هرچند خودیست ظن و آمال همه
هرکس که به خود رسید بیخود گردید
او باز نمود صورت حال همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۳۹
عارف گرچه ازین و آن گفته همه
زان عالم بی نشان گفته همه
بیچون که محیط است کلانش همه را
از چون و چه خلق گفته همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۴۰
این نطق که هرکس و هر سو بوده
از مشک مفخت فیهٔ او بو بوده
در دهر به انواع که ناطق گشتند
چون وادیدم یک دم او بوده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۴۱
هرچند که مشرب خوش عالی بوده
از خون دل مرگ نه خالی بوده
آن کس که نهاد این چنین بنیادی
سبحان‌الله چه لاابالی بوده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۴۲
بی تخویفی عالم بس شایسته
ضبط جاهل نکرده، نتوانسته
کی کار به خلق با خوشی پیش رود
مانندهٔ گاورانی آهسته
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۴۳
هر اول و آخری که خوانند همه
از بود و نبود خویش دانند همه
آغاز جهان ندید کس و انجامش
آخر نه سرشتهٔ جهانند همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۴۴
یک دم جز در عین ظهور آن شه نه
زین حادثه کس بی نبی اگه نه
این خلق عیان را نه بیان را خواهند
خفاش ز خورشید رمد، از مه نه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۴۵
یک نقطه به دور و کس ازو بیرون نه
بیرون ز محیط دانش بیچون نه
در صورت مرد مرد و در معنی هست
از چشم تو خورشید شد از گردون نه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۴۶
یک پرتو نور عشق آکل بوده
هرچند که ظلمت سیاکل بوده
سبحان‌الله که اندکی آسانی
حلال چه بسیار مشاکل بوده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۴۷
عالم زینسان که بیقرارند همه
سرگردانان گرد کارند همه
یعنی همه تن رو شده چرخ و انجم
گر انسانی رو به تو دارند همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۴۸
جز راست مگوی و گو به صورت حرقه
از مار دروغ فرقت این فرقه
فرعون انا ربکم الاعلی گفت
در مصلحت خلق شد آخر غرقه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۴۹
چون مهر گذشت روشنی از مه داده
حق مژدهٔ رویت از هر آگه داده
خلق تو جو، خلق اوست، حق است بر او
کو ره دهدت به خویش بل ره داده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۵۰
مائیم خبردار ز دهر خود نه
جز شِکّر دیگران و زهر خود نه
یعنی هرکس که داشتیم او را دوست
بهر او داشتیم، بهر خود نه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۵۱
این محجوبان که در سپهرند همه
زان فرد غنی ندیده چهرند همه
جز در شب نیست عشق پروانه و شمع
زیرا که به روز محو مهرند همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۵۲
هرکس لعبی ازین ملون خورده
جز مرد رهی که ترک هر فن کرده
دنیا با اهل خودنمائی‌ها کرد
آری از زن نمی‌کند زن پرده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۵۳
من کیستم از جمله ورع ورزیده
عنقا شده قاف من قنع ورزیده (بگزیده)
از هرکه و هرچه جز خدائی عالیست
دانسته و دیده و طمع ببریده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۵۴
استاد ازل که طرح خلق افکنده
هم اوست در آزادوشان و بنده
یعنی هرکس که مردنی هست او را
چون در نگری نیست کنون هم زنده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۵۵
عشق است چو آفتاب نور سره‌ای
من محجوبی، سیه دلی، شبپره‌ای
تا بی خبرم ز خویشتن سلطانم
چون واقف خویشتن شوم مسخره‌ای
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۵۶
آمد به ظهور از عدم تذکره‌ای
آمیخته به هم بس سره و ناسره‌ای
هرکس نشتافت در خالش گویا
شمعی بگذشت از پس پنجره‌ای
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۵۷
هان چون و چرا و کن مکن رو داده
امید و هراس و شادی و غم زاده
گویا که بر آسمان صنع بیچون
هر سو نگرم ملایک‌اند استاده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۵۸
صورت بسته است و معنی او رسته
در بحر وجود در خبر بنشسته
آدم خاکیست، تخم صد خلد در او
اما به سحاب کروی وابسته
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۵۹
عالم گر شبیه و لاشبیه است همه
در وحدت و گر تو آدمی هست همه
این جوی سخن که هر دو گونش موج‌اند
سرچشمهٔ آن نفخت فیه است همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۶۰
دنیا معشوق خلق را رو داده
با جنگ رقیبانه به هم خو داده
گر کرده شهی پسند درویشی را
زان بود که ترک دینی او داده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۶۱
ای زاهد و عاشق از تو در ناله و آه
دور تو و نزدیک ترا حال تباه
کس نیست که از تو جان تواند بردن
این را به تغافل کشی، آن را به نگاه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۶۲
عالم گردی امید و بیم است همه
آمیزش خلق ناسلیم است همه
دریافتن خدا و مردان خدا
در سیر صراط مستقیم است همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۶۳
خلقند همه درین کهن ویرانه
از هرچه نه افسانه بود بیگانه
آن روز که نیک و بد هرکس پرسند
ای وای اگر که نشوند افسانه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۶۴
تا چند کنم ناله من آواره
از جور و جفای فلک خون خواره
ای گفته که درساز به درد و خو گیر
گویا که تو نیز چون منی بیچاره
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۶۵
بستان از دست ساقی ما باده
تا مست ازل شوی، ز مرگ آزاده
عیسی آن است کو دلی زنده کند
کین زندهٔ تن به مردن است آماده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۶۶
آن فرقه که بر راه هدایند همه
در معنی خود به سیر آیند همه
آن طایفه را که ضالین می‌خوانند
با صورت خویش آشنایند همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۶۷
در یاد نگنجد او، تو در یاد که‌ای
ویرانگه هر دم و آباد که‌ای
گر غره نه‌ای به عالم وهم و خیال
غمگین ز چه‌ای بگوی، یا شاد که‌ای
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۶۸
عالم که به آدم این دانست همه
آدم ز نفخت در بیان است همه
دریای مکان که بر سر مواج است
آثار نسیم لامکان است همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۶۹
هرچند ز لاف نیست مرد آهسته
بی اهل دلیست از بلا نارسته
قاضی و قضا واقف هر دعوی هست
اما به گواهی کسی وابسته
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۷۰
هرگاه که عشق در تو زد سرپنجه
آزرده شدی و خسته حال و رنجه
شیرین طلب است کام عادت ناچار
چون تلخ است بر تو شد اشکنجه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۷۱
از بادهٔ عشق جز تو دیرِ او نه
کس واقف دور او و سیرِ او نه
کیفیت هر جام که عیش ابد است
این است که هستی اوست، غیرِ او نه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۷۲
موجود یکیست، گر نه‌ای دیوانه
باشد حسد و کبر ز تو بیگانه
هر بیش و کمی که هست در عالم (هست)
مانند شخوص وهمی افسانه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۷۳
از هرچه نه مرد محو ما بوده همه
در فتنهٔ دیو خودنما بوده همه
یعنی آنانکه غیر ما دانستند
هرکار که کردند ریا بوده همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۷۴
حق نیست مگر مخالف کام همه
بنهاده هم از کام همه دام همه
رو در حق نیست خلق را بل کام است
شخصی شده در عالم اوهام همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۷۵
یارب که دو کون از تو معمور شده
از تو به تو نزدیک شده، دور شده
در هر که نگاه کرده‌ای نور شده
وَز هرکه تغافل زده‌ای کور شده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۷۶
با خلق کسی که ناشفیق افتاده
هم آتش بس که در طریق افتاده
شطان کرد است مگر با آدم
او خود در دام لایحیق افتاده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۷۷
یک راز شده درون و بیرون گفته
هرچند که هر کسش دگرگون گفته
قرآن خبر مختلف هر قوم است
آیا همه را واحد بیچون گفته؟
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۷۸
قوت دل را نه از یقین مائده‌ای
به چشم مرا ز حور عین عایده‌ای
آرام درون و کام بیرونم نیست
در عشق ندیده‌ام جز این فایده‌ای
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۷۹
نه درد فراقشی و نه ناله و آه
گر نیستی اعتبار هستی تباه
یعنی هر فرع باز‌می‌گشت به اصل
عقلش به سخن اگر نمی‌داشت نگاه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۸۰
شد در توحید محو طاب مثواه
در دنیا و دین مد ز معنی آگاه
ظلم امروز را جزای فرداست
زانگونه که لا اله را الا الله
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۸۱
صاحب نظری که گشت سیرش فی الله
محو الله دید ماهی تا ماه
سرگردانیست تا یکی نیست همه
ای قافله هرسو مدوید، اینک راه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۸۲
تا حق ندمد دمیت جان یعنی چه
جان را سخن از کون و مکان یعنی چه
او در سخن است، خلقش اسباب سخن
با او واگرد، این و آن یعنی چه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۸۳
جانان چون هست بیم جان یعنی چه
بر خوان بهشت فقر نان یعنی چه
بشناس او را، ز قوة خود باک مدار
در معدن هر خیر زیان یعنی چه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۸۴
چون مرد گرفت رقت وصل اله
دست هستی ز دامنش شد کوتاه
او گفت چنان و این چنین با درگاه
هرکس به فسانه‌ای به سر برد این راه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۸۵
گه می‌شود افسانهٔ هستی کوتاه
گاهی همه غوغای تو آلشت و گناه
من عند الله آید گاهی پی کل
گه شک فکند ما هو من عندالله
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۸۶
دور است نیاز و ناز این خلق تباه
از قدس و جود لاشریک الله
میلی بدهد خیری و بس ندهد
ورنه پاک است او ز هر خواه و نخواه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۸۷
تو نقش عدد گفته، کرده ورق
شد جمله احد دیده حکایت کوتاه
داریم من و تو یک شهادت اما
تو گویی لا اله من الا الله
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۸۸
مهر آوردست روز و شب برده مه
تا بیخبری ز حاصلی ره برده
یوسف به چه افکنده و یعقوب به هجر
پس قافله‌ای را به سر چه برده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۸۹
کار عاشق که خون بس آشامیده
از بیصبری به صبر انجامیده
بلبل به قفس ز اضطراب بسیار
چون فایده‌ای ندیده آرمیده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۹۰
جز دل نگرانی محقق نشده
زین ناله و فریاد معوق نشده
از نالهٔ دل تعلقی معلوم است
افغان نکند جرس معلق نشده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۹۱
چون نیست مرد از عرض بگسسته
هرچیز که گفته با شدن پیوسته
در داعی‌های ناصواب خلق است
بر روی دعا درِ اجابت بسته
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۹۲
احوال نه جام کامرانی است همه
وَز ساقی بزم جاودانیست همه
گفتم که شراب آسمانی چه خوش است
گفتا: خوش باش کاسمانی‌ست همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۹۳
تا با تو کدورتی‌ست خامی و تباه
دارد به تو آتشی ز هر جانب راه
در صافدلی به راحتی پیوسته
گوهر به میان پنبه دارند نگاه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۹۴
موجود یگانه‌ایست جز نیکو نه
هر چندانکه ظهور در صدگونه
این خلق که گویند وجود و عدمی
معنیش این است کوست غیر او نه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۹۵
هرکار که او کرده به آن دلجو ده
کانیست کمال مرد محو او نه
خود را به ارادهٔ ازل باز گذار
یعنی که مراد خویش یک‌سو نه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۹۶
ای ره به سوی حقیقت صد ساله
در دایرهٔ مجاز خود محتاله
کوته نظری باشد و کوچک رائی
کز ماه بزرگ‌تر نماید هاله
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۹۷
عشاق شدند محو آن جانانه
این گفته که من عاقلم آن دیوانه
ارباب وصال مست وصل و خاموش
مستان خیال صد هزار افسانه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۹۸
گر بیخ نبات خاک گردد کنده
میرند همه، چه خواجه و چه بنده
القصه که نیست این حیات دنیا
همچون آتش مگر به خوردن زنده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۹۹
یک دم خمش از ولولهٔ جنبد نه‌ای
خود نالی و غیر بند و پیوند نه‌ای
بس کن،‌ بس کن، که هستی ار هستی نیست
این نالهٔ زار را کری‌مند نه‌ای
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۰۰
آن ذات مقدس و درو سیری نه
غیر او را و غیر را خیری نه
جز خانه وهم نیست کانجا هستی
بنشسته خدا و نبی و غیری نه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۰۲
خوبی و همه دوزخی بهشتی کرده
تا زشتی هر کعبه کنشتی کرده
هرکس همه وقت در سراغ است گریز
زانجا که ادای خوب و زشتی کرده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۰۳
یک موجود است خیر و شر دارنده
در معنی و در صورت اثر دارنده
این ارض و سما به حفظ او وین طرفه
کش هشت ملک باید بردارنده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۰۴
در عرصهد عالمم مکرر گشته
هم رفته به هر جانب و هم برگشته
در دست شهی‌ست صولجان فکرت
من در خم صولجان چو گو سرگشته
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۰۵
فانیست کسی که نه به حق پیوسته
نادان به گمان خویش بنشسته
جانی که نکرده رو به او چیست؟ جماد
آبی که نجسته بحر را یخ بسته
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۰۶
از او جویان به حب کل شد کوتاه
کل بند و بیش مکن در قول اکراه
آن پایهٔ عالی که علی شد اگه
از ترک خلافت است خواه و ناخواه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۰۷
یارب که خلاص از غم کامم ده
از جمله رم و به خود دل رامم ده
یارب یارب به حق و هو معکم
یک شمه درین معیت آرامم ده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۰۸
مادام که مرد مایل شر بوده
هم طایر شر او بر پر سوده
سبحان‌الله حکیم جبار که او
ضبط کس هم به نفس کس فرموده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۰۹
هرچیز که هست جز حس دیده مباش
در ذکر ادای ناپسندیده مباش
آن کو که خوش آید همه را ناخوش نه
خوشبوی چو مشک باش، گندیده مباش
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۱۰
عقل است و به خیر خدمت آب و گل نه
هرگز دستش بر دل و کام دل نه
یاری چه کنی که بر سرت پیوسته
صد تکلیف ازو و یک حاصل نه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۱۱
نور رب است و پس مگوی افسانه
روشن کن نفس بنه بیگانه
در خانهٔ تاری چو بتابد شمعی
هم شمع شود شناخته هم خانه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۱۲
عشق است که عزت خدائیست همه
یعنی از غیر حق جدائیست همه
جز ترک خود و نیک و بدخو گفتن
افسانه و افسون و گدائیست همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۱۳
بر عجز توشه مدار و عز و شان به
برگرد تو توسن فلک جولان به
چون غیر تو نیست کبریا را مظهر
خردی تو از بزرگی دو جهان به
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۱۴
تا مرد نگفته لای هستی آن گاه
دستش نرسد به عروة الا الله
آری تا یار خاطر خود خواهد
نتواند داشت خطر یار نگاه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۱۵
ترک همه گیر و یار و اغیار همه
گر می‌خواهی که یابی اسرار همه
روح قدسی با همه دوری ز بشر
بنگر که چه واقف است از کار همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۱۶
گاهی سیرم بر اوج چو مه بوده
گه چون یوسف فتاده در چه بوده
هر دم بیم و هر زمان امید است
سبحان‌الله چه ها درین ره بوده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۱۷
چون مهر به هر ذره نظر داشته
هرکه به ره لطف گذر داشته
بازم عالم به دیده آراسته است
گویا که ز چهره پرده برداشته
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۱۸
امروز که عبرت نگزینند همه
فردا به بهشت کی نشینند همه
قول از دنیا و فعل از دین باید
وین بیخبران به ضد اینند همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۱۹
من رهرو و غیر نور یار من نه
بی او به جز انتظار کار من نه
بر تیره شبی طلب گهی برق کرم
می‌جست ولی به اختیار من نه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۲۰
فاضل بس گشت در چه و چون همه
غیر از بیچون ندید مضمون همه
می‌خواست فضول از همه افضل خود را
سعی بسیار کرد و شد دون همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۲۱
در خلق نه امیدی، وهم است همه
بل ذکر خداوند کریم است همه
جنبیدن اشجار و گل و سبزه و باغ
آثار وزیدن نسیم است همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۲۲
آن فرقه که محو کردگارند همه
بر عرش بلوغ جای دارند همه
وین خلق که با هستی خود مغرورند
چون طفل بر است نی سوارند همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۲۳
هر دم خبر منظر اعلی می‌ده
اعلی می‌جو همی ز ادنی می‌جه
معراج تراست پایهٔ هر سخنت
هم می‌گرد و بر سرش پا می‌نه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۲۴
از کعبه نظر به دیر کردند همه
خود را به مظنهٔ غیر کردند همه
کس راه نبرد عالم عرفان را
بتخانهٔ وهم سیر کردند همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۲۵
زان شه دورند بس که پستند همه
از بانگ دهل سرخوش و مستند همه
از صاحب وقت ناخبردارند
آوازه و نام می‌پرستند همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۲۶
در دیدهٔ خودشناس نیکوست همه
آینه مثال روی در روست همه
نشناخته جز دینی و عقبی نشیند
و آن کس که شناخت مظهر اوست همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۲۷
دل نتوان داشت یک دم از هیچ نگاه
هر چند که پایداری و بندی راه
در دست خداست دل، نه در دست کسی
اینک اعلام اعملوا ان‌الله
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۲۸
زان خالق کل که هستی افروخته‌ای
آن چشم هوس بر این و آن دوخته‌ای
هان خاسر اگر دور نه‌ای کور نه‌ای
خورشید چرا به ذره بفروخته‌ای
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۲۹
از عشق ظهور او هویدا شده‌ای
هر چند که شوریده و شیدا شده‌ای
ای دیده چو خویشتن جهانی عاشق
در آینهٔ همه تو پیدا شده‌ای
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۳۰
در عشق که نیست ره به او افکنده
نه غم، نه فرح، نه مرده و نه زنده
مائیم به بحر حیرت استغراقی
نه فرصت گریه، نه مجال خنده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۳۱
در هر سخنی شراب معنی خورده
از گلشن عشق اگر چه بوئی برده
در نکتهٔ اهل درد اثر بیشتر است
چون بوی گلاب از گلِ پژمرده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۳۲
این خلق ز اختلاف در اشکنجه
این نقطوی، آن حروفی از هم رنجه
دستی است به کار اندرین داد و گرفت
گه مشت نمود خویش را گه پنجه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۳۳
ای مستی تو به غیر وهم و ظن نه
با وهم و ظن به هیچ جان با من نه
گفتی که کجا است دو کونت مطلوب
مطلوب من آنجا که تو باشی، من نه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۳۴
با ترک هوای خود به قهرند همه
شیدای خوش عاشق بهرند همه
از پی نروند رهروان حق را
همچون یکسان تابع دهرند همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۳۵
حق را که مظاهر اوفتادند همه
ما را به همه سراغ دادند همه
اجزا به زبان کل سخنگوی شدند
درهای وصال را گشادند همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۳۶
در فقر ز بی نفعان مستوری به
زانگونه که از هر مضری دوری به
حقا شرط است درد درویشی را
چون بخیهٔ پنبه دونکش و کوری به
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۳۷
شرط است صد احتمال در یک جمله
زانگونه که نمل را خطاب نمله
یعنی در کل و جزو گشتیم بسی
دیدیم یکی جمله، یکی فی‌الجمله
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۳۸
در عشق مگو مرا وجودی مانده
کز من به جهان همین نمودی مانده
جان چون سیلی به بحر رفته و جو
تن مشت خسی به خشک رودی مانده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۳۹
عاشق باش و هوائی و دلشده‌ای
در غیر فلک مجو به جز غمزده‌ای
گر مرغ شوی بر اوج فارغ بالی
بهتر که بتی باشی در بتکده‌ای
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۴۰
هر گفته و کرده مرد را پیوسته
در نوم و سپهر آمده زان کم رسته
در علم بینش که قیامت آن جاست
قول و فعل است هر چه صورت بسته
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۴۱
در کثرت خود خیال و خوابند همه
در وحدت خود عین صوابند همه
ما می‌جستیم آفتاب از ذرات
ذرات کنون در آفتابند همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۴۲
هر کس به اله رو چو مردم کرده
در خلق به خلق کم تظلم کرده
زانسان که به گلهٔ خران در نرود
جز آنکه خر است یا خری گم‌کرده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۴۳
ای غیر اله دیده از عین گناه
و آزار بسی جسته پی کام شاه
در قارعه‌ای رسیده او را ناگاه
او ظلم زمانه خوانده، نه عدل اله
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۴۴
موجود یکیست زنده و پاینده
آوازه به عالم عدم افکنده
او را که ز دیگریست تلقین آموز
می‌نتواند گفت در حقیقت زنده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۴۵
این عین یقین است، یقین، چشم تو نه
دیده همه قرآن مبین، چشم تو نه
هر کس دیدی غبار شر کس شستی
سرچشمهٔ رحمت است این، چشم تو نه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۴۶
عارف هر چند نیک و بد دید همه
تاویل خود از دید احد دید همه
این عالم را که نیست غیر از فرعی
اصل آن کس شد که شرح خود دید همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۴۷
ابلیس که هرچه بود نیکو برده
یعنی از خلق جان حق‌جو برده
هر کس را مشغول به کاری کرده
بس گوهر حق شناسی از او برده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۴۸
با هر کس گردون به مهر کم پاینده
خس را همه داده لقمه خاینده
هر نیک و بد زمانه را فرزندیست
اما یکی آمد زو یکی زاینده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۴۹
مغرور به هر فسانه پردازی نه
تا در رازی به کس هم آوازی نه
ای چرخ به کام خلق طفل خامی
ما مرد رهیم باتو همبازی نه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۵۰
عشاق که محو جستجویند همه
هر سو نگرند ره به اویند همه
آنانکه غرور دین و دنیا دارند
در حضرت معبود دو رویند همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۵۱
هر کس دانست عاشقی را ذروه
مفلس شد و معشوق محل شروه
عشق او را لطفی ازو می‌یاید
چون برداری دعائی بر سفره
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۵۲
درویشی‌ست عافیت در سایه
اندیشهٔ سروری بلا را مایه
سرداری رفت بر سر داری و گفت
این است نتیجهٔ علو پایه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۵۳
در کار و فنی که آزمودند همه
جز محو مراد خود نبودند همه
این خلق که سرنگون پی کام خودند
در حشر مخنثی نمودند همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۵۴
کس نیست غبار شرک و شک جوینده
در بحر عمیق عشق تک پوینده
آن گفت چنان داند و این گفت چنین
وین طرفه که نیست غیر یک جوینده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۵۵
یا رب شب تاریک مرا بدری ده
زین صف نعال پایهٔ صدری ده
ای دید تو هم به قدر داد تو و بس
تا بشناسیم قدر ترا قدری ده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۵۶
تا عقل ز غیر می‌کند افسانه
آرام ندارد این دل دیوانه
بیرون ز سم ستور بیگاه صدا
ایمن نتوان بود درون خانه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۵۷
هر کس که در خیال و خوابی مرده
از بزم وصال او شرابی خورده
من کیستم و منفعل از هستی خویش
این ذره که پی به آفتابی برده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۵۸
آن مصحف حسن ار که مهرستش با ماه
سرگردان روز و شب پی نیم نگاه
الله به دست خویش انشا کرده
هر بوالهوسی نبیند انشاء الله
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۵۹
این خلق کنون غافل و ناپاینده
جز منکر هم نی‌آند و نگراینده
خود جز اسمی و پیکر موهومی
پیدا نه ز هیچ رفته و آینده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۶۰
اخلاص گزین و بیخودی ورز به راه
خود آرائی رها کن و عزت و جاه
بگریز در اولیاء، ببر از عُلما
لاخوف طلب، حذرکن از یخشی الله
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۶۱
نه لطف و کرم، نه حب و نه رد مانده
خلقی غافل ز معنی خود مانده
برشد به فلک هرچه درو چیزی بود
مشت گل و آب در تردد مانده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۶۲
ذم خصم کزان تغافل فن به
غافل گوید یعنی قصد من به
سبحان‌الله چه راست است این و درست
کز ابله دوست عاقل دشمن به
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۶۳
نه زر، نه جوانی و نه سیمی مانده
نه ارجمن عیش نسیمی مانده
نه از عمرت چه طرف بتوانی بست
زینسان که امید رفته بیمی مانده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۶۴
پا نیم قدم به سیر این مرحله نه
وندر خور هر شاکلتی راحله ده
گر کس ز تو پرسد که دلیل این چیست
قل کل یعمل علی شاکله
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۶۵
هستی که نمودست همین بودش نه
کار سخت است جز ندم سودش نه
دنیا پیش حریص از عیب بریست
آتش در شب نماید و دودش نه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۶۶
موجود نه آفریده دان نه زاده
هرچند که داد آفرینش داده
عالم عدم است با همه لاف وجود
صورت مرده است گر چه هست استاده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۶۷
ای در دو جهان داد ما غیر تو نه
دردیم سراسر و دوا غیر تو نه
ما را گاهی بود اگر وقت خوشی
ران است که با توایم، با غیر نه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۶۸
ای از خود واصل خود شده بیگانه
دل بستهٔ این جهان افسانه
مقصود تو رب تست و او جز تو نیست
گر بشکنی این بتان را زین بتخانه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۶۹
از پرتو خور به آن نظر صد باره
کان حسن و جمال را کند نظاره
این طرفه نظر اگر فتد بر خاره
جز لعل شدن همه ندارد چاره
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۷۰
آن فرقه که خوش دلند در شور همه
مسکینانند آمده مسرور همه
وانها که اسیر بند مکروهاتند
جبارانند گشته مجبور همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۷۱
ای عقل که عشق را نظر کرده، نه
یعنی که دو بینی خمش از خورده، نه
ما عاشق جلوه‌گاه خاص معشوق
برخیز تو از میان که جز برده نه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۷۲
هر کس شده است زنده زان پاینده
زین دایرهٔ خویش را برون افکنده
در زیر فلک که از بقا بوئی نیست
خلقی همه مرده‌اند و حرصی زنده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۷۳
این قصه نمی‌شود به گفتن کوتاه
رو دم درکش اگر به او یابی راه
رازی که دو عالم ست از یک شمه
از یک نفس است: لا اله الا الله
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۷۴
هر کس که ترا آرزوی او بوده
از خویش طلب کن که نه‌ای بیهوده
آن کس که خبر ربی مع الله داده
هم ما انا الا بشرٌ فرموده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۷۵
جان و دل و تن که بی قرارند همه
مشتاق ظهور شهریارند همه
صد لشکر عزم هست وقت ما را
اما پس کوه انتظارند همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۷۶
هر چیز خدای رازدانت گفته
از لوح جهان که خوانی‌ات گفته
بل هر کس هر چیز گر دریابی
از چشمت دیده از زبانت گفته
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۷۷
ذاتی که هویدای اویند همه
مانند تو شیدای اویند همه
خود را نوازد گفته نمای با خلق
این طرفه که پیدای اویند همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۷۸
درد آن کس که با دوا پیوسته
از خلق بریده با خدا پیوسته
رهرو ز صفت به ذات تا واصل نیست
رود است ولی به بحر ناپیوسته
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۷۹
در دنیای فانی مجازی تباه
دارم ز تعجب دو کس واعجباه
زانکس که پی زیاده جوی خس شد
زان حس که نه کس گشت بندل و در چاه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۸۰
تا مظهر آن حسن نهان افتاده
صد فتنه و شور در جهان افتاده
گر کافِر مطلق است وَر مؤمن صرف
هر کی به کرشمه‌[ای] چنان افتاده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۸۱
چون مرد شد از هستی خود پاک همه
هر سیر که هست چنان افتاده
توسیع به سادگی نه آراستیگی‌ست
زان شد فلکی محیط افلاک همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۸۲
بگذشت چو راه او ز طامات همه
با اوست علامات مقامات همه
یعنی هر که که مرد کامل شد، ازو
دیدن می‌آید به جز کرامات همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۸۳
جز یک موجود آب و خاکند همه
یعنی که سوای او هلاکند همه
ساقی حق و ساغر سخن وحی معنی ست
در مجلس عاشقان که پاکند همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۸۴
مرد آن گه که گناهی کرده
زان پرده خدم به او خظابی کرده
یعنی هر حال داری از ناخوش و خوش
مستوفی کل با تو حسابی کرده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۸۵
زان روز که خورده‌ایم این پیمانه
کوته شده عقل و هوش را افسانه
این می که تکلفا ما را بشکست
معنی خلیل است بت و بتخانه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۸۶
بر هر دهندت دل خشنودی نه
مستی رود است، ترک مردودی زه
زاهد می‌گفت بهره کم می‌گیرم
رندی گفتش که خود نمی‌بودی به
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۸۷
بتحانه و مسجد است و تمی همه
بیش و کم بر شکست هم نیز همه
یک چند اگر چه اختلافی دارند
خاکند آخر یکی و یک چیز همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۸۸
هستی نطریست پاک آن و این نه
جز عرض کسی آینه را آئین نه
یعنی این خلق هر چه گویند و کنند
آرایش عالمند عالم بین نه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۸۹
تا راه به عالم بقا برده نه‌ای
یک جرعه ز جام معرفت خورده نه‌ای
مگرای همه جسم و جانی داری
مگذار که خاکت نخورده مرده نه‌ای
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۹۰
یک پرتو اوست نطق و مذکور همه
خلق عالم در آن ز خود دور همه
هر چیز و کسی که گویی و اندیشی
هست از پی انعکاس این نور همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۹۱
هستی تو خاک است به خاکش داده
هر چیز که برداشته برجا نه
تسلیم شو و ز هنر لاف مزن
یک سجدهٔ سر ز صد سجود پا به
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۹۲
قول طامع که همچنان کاسد به
زان بوی مال و شر جاسد به
نیش فصاد اگر چه ریشی دارد
آن ریش ز خون راندن فاسد به
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۹۳
این خلق فنا یقین ندارند همه
با هم جز مهر و کین ندارند همه
یا آنکه خبر ز دین ندارند همه
با بهره به غیر این ندارند همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۹۴
آدم هر چند آمد اسفل پایه
اظهار خدا و خلق را شد مانه پایه
با اوست نمود هر بلند و پستی
بی خاک نه نور بودی و نا سایه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۹۵
این مؤمن نفس و صاحب حال شده
وان کافِر کیش سربه‌سر قال شده
این ترک مراد کرده مهند گشته
وان رفته پی تمتع و ضال شده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۹۶
هر نکتهٔ مرد را ز مهر و کینه
شخصی گیرد صوفی و صافی سینه
یعنی که به هر نظر توان کردن خلق
مانند خودی ولیک در آئینه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۹۷
پیداست فروغ وهو معکم ز همه
بربود بصر دود تظلم ز همه
سبحان‌الله چه حکمت است این و چراست
مطلوب محیط همه و کم ز همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۹۸
بشتاب و نگاه دار شرط این راه
یعنی مرو از راه پی کام تباه
تقصیر بد است و بتر از رهرو عشق
لنگی عیب است خاصه از شاطر شاه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۱۹۹
در خلوت انس هر که راهی کرده
بیرون چو شده کار تباهی کرده
هر گه که به خلق در روم منفعلم
مانند کسی که او گناهی کرده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۰۰
از جیب ظهور هر چه سر بر کرده
انسان ز شراب غیب جامی خورده
از دیو و فرشته آنچه آید به وجود
این نفقش بشر نیست به غیر از پرده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۰۱
از دیدن خویشتن به هر فن توبه
وَز هر چه به جز خدای احسن توبه
درویشم و راضس و سلیم و مسکین
با این همه حال یا رب از من توبه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۰۲
نادیده ز شاه غیب و جهرند همه
انیگخته‌های ماه و مهرند همه
جز آنکه ز خود گسست و با حق پیوست
آب و علف گاو سپهرند همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۰۳
ذم ما کز خلق دغا بود همه
چون وادیدیم قدر ما بود همه
صد شکر که آنچه در حق ما گفتند
قول مشرک به انبیاء بود همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۰۴
زاید گیری شرّ و عقاب است همه
لابد خواهی خیر و صواب است همه
فردا که در آتش است هر مرداری
پاکی تو، پاکی حساب است همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۰۵
بودند به صدق دعوی اهل الله
رد جاهل، قبول عالم دو گواه
نه عالم و نه قبول او مانده، ولی
رد جاهل بس است پیش آگاه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۰۶
عارف در جسم و جان چنان شده که همه
تمیز شد از میان، چنان شد که همه
عمری سالک ز جزو سوی کل تاخت
تا آخر کار آن‌چنان شد که همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۰۷
دل خامش از این و آن افلاک شده
ز آرام ده من هوسناک شده
زین پیش خسی بود که بادش می‌برد
اکنون کوه است، لنگر خاک شده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۰۸
کار دو جهان کرده و یاد من نه
کام همه‌کس داده و داد من نه
سبحان‌الله که می‌تواند بودن
چندین غوغا و یک مراد من نه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۰۹
غیر از آدم کزو نشانی داده
هستند همه ز نقش هستی ساده
در یافته‌ای کآدم در عالم چیست
عکسی است که بر آئینه افتاده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۱۰
در خلق ز دعوی انا خیر همه
آراسته‌اند کعبه و دیر همه
در قافله هر کسی به جهد پیش است
وَز جهد همه گرم شد سیر همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۱۱
جز لابدی نه سوی من دارد راه
غیر از توحیدم از چیز اکراه
هرگاه کنم توبه و استغفاری
دل گوید از کدام کام و چه گناه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۱۲
ای در ره زرق کسب آئین کرده
با ما آن گاه دعوی دین کرده
این قلب سیه که ما به خاک افکندیم
برداشته در کیسهٔ رنگین کرده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۱۳
از آب ربوبیئتی اراسته
چون نیست به هر صفت که برخاسته
یعنی که از آن دروی ازو یافته قرب
کو بی‌رنگ و تو رنگها خواسته
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۱۴
او را سعی به زیب و زین زمانه
ما را سودی ز شور شینِ ما نه
این طرفه ظهور نیست یک دم کم، لیک
در کیف و کم و متی و این مانه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۱۵
سبحان حکیم ذوالمنن کز پرده
سال و مه و روز و شب بردن آورده
یعنی فلکی که یک دم و یک چیز است
هم مدت و هم حساب مدت کرده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۱۶
انداخته طرح کفر و دین‌ها تو نه‌ای
نیکی و بدی و مهر کین‌ها تو نه‌ای
نه مالک نفسی تو و نه صاحب عقل
تقلیب مقلب این‌ها تو نه‌ای
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۱۷
سری که نهان بود ز من گردیده
زو جهر گدایان و شهان گردیده
آن رفت که در من دل تنگی بود
من در دلم اکنون در جهان گردیده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۱۸
نامم همه غیر خاص ایامی نه
اسما بهره برابر عامی نه
در دهر که مقدار به آسانی نیست
نامی دارند عاشقان کامی نه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۱۹
هر عقده که در جان فکار افتاده
ز آمیزش جسم خاکسار افتاده
زان رو قد آسمان چنین گشته خم است
کو را به زمین پست کار افتاده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۲۰
گفتند ز غیب کای تو اثبات همه
سیری همه کن که تا شوی ذات همه
گفتم همه ز احسان تو و آنم دیدن
گفتند که پاک از همه مرات همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۲۱
موجود نه آفریده دان نه زاده
هرچند که داد آفرینش داده
عالم عدم است با همه لاف وجود
صورت مرده است اگر چه هست استاده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۲۲
جز لقمه‌ای چند اصل و فرع ما نه
ما چون گوئیم خوردن آن را نه
مرد و زن بسیار به عالم پیدا
از دانه شدند از آدم و حوا نه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۲۳
خلق نادان به دعوی صحو همه
از هم دارند پرتو محو همه
در جهر به جوش و هوش، در سیر حیران
با هم در محو و با خدا نحو همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۲۴
در هر قدمی فنی‌ست کسب طلبه‌ای
آن فن گشته لیاس شان بل رقبه‌ای
گرد ره این سیر بر ارواح نشست
خواندند به نامش بدن مکتبه‌ای
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۲۵
معنی تصدق است بی آن دین نه
با جمله یگانگی و کبر آئین نه
خواجه نه تصدق نه تمتع دارد
بل ما داریم، گوید آن و این نه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۲۶
اصل این خلق بی بقا خشکیده
یعنی از ذات جز صفت نشنیده
کس نیست که او گنج نداند نامی
دردا که ندیدیم کسی کش دیده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۲۷
آن را که ز گنج وحدت آمد مایه
حاصل نشد از جهان کثرت وایه
ای مرد خدا مجو هواداری خلق
کجا جانب آفتاب گیرد سایه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۲۸
مردان که شه تخت مرادند همه
از دعوی خویش پاک زادند همه
ملک معنی به تیغ نگرفته کسی
اینجا سر تسلیم نهادند همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۲۹
از مشک دمیده باز بوی رفته
زانگوه که از تو گفت و گوی رفته
ای باش به حق به جست‌و‌جو رفته
از چشمه به جوی آب جوی رفته
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۳۰
در ناله و فریاد چرا آمده‌ای
بهر چه به ما به ماجرا آمده‌ای
همراه چه داشتی که بردیم از تو
یا خود چه کسی و از کجا آمده‌ای
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۳۱
سبحان حکیم من به جانش بنده
وانگاه ز بندگی خود شرمنده
یک‌سو داده حکمت فرمان دعا
یک‌سو زده سابقه دانی خنده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۳۲
غافل من و او گفت درین آئینه
عارف همه خویش دید و رست از کینه
تعظیم و تکلف کل نشناختگی‌ات
گستاخی او آشنائی دیرینه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۳۳
بر خرد و بزرگ راست پی خورده
بل زشت به تاویلش زیبا کرده
هر ذره ز آفتاب دق نیکو نیست
زیرا که خودش در اضطراب آورده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۳۴
هر کس این راز را بود داننده
بیرون ز دو کون است فرس راننده
یعنی که ندیدم ز کُتب ماحصلی
جز مشغولی کاتب و خواننده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۳۵
این عین احد دیده همه اهل شده
وان غیر شمرده جمله و سهل شده
حاصل که همان یوم همان پست این
کین احمد گشته، آن ابوجهل شده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۳۶
آن شه که حساب از مه و خور نگرفته
جز آئینهٔ تو در نظر نگرفته
تو می‌گویی گهی ز من یاد آور
او خود دمی از تو چشم بر نگرفته
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۳۷
با سوز بساز و ترک غم خوردن ده
جان افشان باش و تر را فسردن نه
چون می‌میری به عشق میر از پی نام
گل را به گلابخانه پژمردن به
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۳۸
شهوات به مهد بسته هر صد ساله
فت دو جهان را زده از دنباله
از ناصافیست مرد در بند فلک
آری ز غبار است مه اندر هاله
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۳۹
خلقی به هوای خود در این دشت و رمه
وین طرفه که او راست همه یک لقمه
هرچند چرا به حرص خود کرد رمه
صاحب برداشت عاقبت نفع همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۴۰
عمر تو گذشت با خدا رام تو نه
جز در هوس ننگ خود و نام تو نه
تسلیم که‌ای چون همه غیر آیندت
نام تو مسلمان شده‌ای، ای خام تو نه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۴۱
ز آفاق سؤال پا و سر کن که چه‌ای
ز انفس تحقیق خیر و شر کن که چه‌ای
یعنی که به سیر عالم و آدم را
مجموع شو آن گاه نظر کن که چه‌ای
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۴۲
غیر از روحی که حق دمیده تو نه‌ای
این جسم به خاک آرمیده تو نه‌ای
دانستن و دیدن است حکمت اصلی‌ست
این‌ها که تو دانسته و دیده تو نه‌ای
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۴۳
حاصل نشود ز هیچ تابع وایه
آن را که به کوی عشق جوید پایه
ای عقل ز من طلب مکن متبوعی
خاموش که افتاده ندارد سایه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۴۴
این هستی و غیر آن هی و هوی همه
پیدا نشده مگر از آن خوی همه
شه فرماید به ضد خود خاصان را
چوگان نتوان باخت به یک‌سوی همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۴۵
تا خود رائی چو دیو دوری از راه
عین همه شود کز همه گردی آگاه
تا مرد به جز بود غیری می‌دید
چون کل شد گفت کل من عندالله
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۴۶
ای آینه‌وش ز غیر واحد ساده
بر جان تو پرتوی ازو افتاده
این خلق خدا گرفته حق است بر او
کو ره دهدت به خویش بل ره داد
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۴۷
گر پیش همه روی زبون همه
در پیش تو آیند فسون همه
کز پی همه عین همه یابی چون همه
سلطان جهان چند و چون همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۴۸
هر لحظه تجلی است زان پاینده
آرام برنده و عشق افزاینده
در تنگدل کمین که صید وصال
صد رفته نمی‌رسد به یک آینده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۴۹
حق هر کس را به قرب جان پرورده
لطفی بنموده پیش هر که آورده
غافل چو چنین کسی به او واخورده
حاسد شده است و خاک بر سر کرده
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۵۰
جانان نگزیده جان و جسمند همه
قاصر ز مسمی شده اسمند همه
هر کس گوید که گنج علم و هنرم
غافل که نقوش این طلسمند همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۵۱
چون دل شودت محکمهٔ راز اله
اشیاء همه را کار فتد با تو و راه
بی کش‌مکش جهان نیاید کارت
اول دعوی و بعد ز آن است گواه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۵۲
در خورد هم است در عدم خاک همه
ادراک مخبط عرضناک همه
موجود ندیدیم درین دار غرور
جز آنکه برون است ز ادراک همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۵۳
نبود پنهان و آشکارای همه
جز بندگی دنیا ز یارای همه
نشناختگان را خدمت بهر شناخت
وان را که شناخت هم مدارای همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۵۴
بر راه نی‌اند، هرزه تازند همه
سرگشتهٔ کوی حرص و آزند همه
زین بحر به ساحل حقیقت نرسند
خار و خس گرداب مجازند همه
نُسخ
گزارش
****
رباعی ۲۵۵
از هر چه بحر خدا رسیدیم همه
مردانه حجابها دریدیم همه
اکنون مائیم مانده و یک سر راست
سرهای دروغ را بریدیم همه
نُسخ
گزارش
****

دیدگاهتان را بنویسید