جز سگت یار دگر نیست مرا
جز غمت کار دگر نیست مرا
سر به بازار غمت آوردم
سیر بازار دگر نیست مرا
تاب رخسار تو جائی که بود
تاب رخسار دگر نیست مرا
دلربا تا به غمت خو کردم
غم دلدار دگر نیست مرا
می‌کند دعوی عشق تو رقیب
غیر از این عار دگر نیست مرا
بر درت بارم اگر این بار است
چه کنم بار دگر نیست مرا
متم و گلشن کویش فیضی
شوق گلزار دگر نیست مرا

دیدگاهتان را بنویسید