از بسکه سبزه است بهار طرب فزا
طوطی بر آید ار شکنی بیضهٔ هما
گیرند شوشههای زبرچد به جای زر
گر بر مس مذاب زنند گرد کیمیا
جان بخشی بهار گر این است در جهان
برخیزد از زمانه دگر رسم خون بها
از اتفاق طبع که در چار عنصر است
اخگر اگر در آب بکاری دهد گیا
هر دم به جای سبزه ازین سبز مرغزار
سر برزنند طوطیکان سخن سرا