-
رباعی ۵۱
هر چند درون کسوت خاکم و آب
-
رباعی ۵۰
زاهد همه روز و گوشهٔ غم تایب
-
رباعی ۴۹
کس همچو من ایقان نگزیند یا رب
-
رباعی ۴۸
نشناخته کس راست ارادت همه ریب
-
رباعی ۴۷
زان کو سبک است باز گردد محجوب
-
رباعی ۴۶
جز شهوت و خشم طبع را نیست نصیب
-
رباعی ۴۵
در وحد الٓه خلق چه زشت و چه حوب
-
رباعی ۴۴
جانم ز وصال بر فروزان یا رب
-
رباعی ۴۳
گه فکر تو زاد و مرد و گه بعث و حساب
-
رباعی ۴۲
هستی مرا کشت هنرها همه عیب
-
رباعی ۴۱
جز با معشوق عاشق جان در جیب
-
رباعی ۴۰
هر کس کو را ز معرفت نیست نصیب
-
رباعی ۳۹
تا چند از این فقر، غنائی بطلب
-
رباعی ۳۸
جز نور احد بینش را نیست سبب
-
رباعی ۳۷
در چشم کسی که رفت بیرون ز حجاب
-
رباعی ۳۶
این هستی عاریت نیامد جز عیب
-
رباعی ۳۵
هر لحظه جمالی و جلالیست ز غیب
-
رباعی ۳۴
تا چند پی جنت ابله ترغیب
-
رباعی ۳۳
خورشید صفتی نمودی و بردی تاب
-
رباعی ۳۲
دارم به ره صباح شب، چشم طلب
-
رباعی ۳۱
بردیم بری ز قشر گردید لبیب
-
رباعی ۳۰
از عبد نه گفت و گوی عبدست طلب
-
رباعی ۲۹
بعدت خوشتر زانکه فراز و نشیب
-
رباعی ۲۸
جز خفت نیست رفعت و حسن مآب
-
رباعی ۲۷
کو خلق فن تو جُوی ای محرم غیب
-
رباعی ۲۶
فرع است جهان و هر هنر در وی عیب
-
رباعی ۲۵
خلقِ بسیار دیدنت نیست عجب
-
رباعی ۲۴
اظهار یقین خوش است چون نور ز جیب
-
رباعی ۲۳
هر کس در سر ز غیر آن شه تایب
-
رباعی ۲۲
دلق است شهادت و منش صوفی غیب
-
رباعی ۲۱
معشوق پی ظهور ناجسته سبب
-
رباعی ۲۰
گه در صفت خویشتنی و خور و خواب
-
رباعی ۱۹
بیرون نرود به پای خود کس زین کرب
-
رباعی ۱۸
حکم حکام با همه زور و عتاب
-
رباعی ۱۷
در یاری نیست هرگزم کام و طرب
-
رباعی ۱۶
با دشمن و دوست جز مدارا دان عیب
-
رباعی ۱۵
هان زشت فراموش کن و خوب طلب
-
رباعی ۱۴
بی انفاقی به حق قرابت مطلب
-
رباعی ۱۳
سبحان الله سوای او زو خایب
-
رباعی ۱۲
هان انسان باش و رخ ز شیطان برتاب
-
رباعی ۱۱
اندیشهٔ غیر تا کنی نیست نصیب
-
رباعی ۱۰
بر خلق که تقلیب دهندش از عیب
-
رباعی ۹
بستان ز کف ساقی سرمست شراب
-
رباعی ۸
بر قدر توان هر کس در عالم ریب
-
رباعی ۷
دخل امری که مستعد نیست ادب
-
رباعی ۶
دنیا چه بود به چشم عالی مشرب
-
رباعی ۵
میخواه ز حق گر آدمی راه صواب
-
رباعی ۴
غیر از حبل متین رهائی زین حُب
-
رباعی ۳
گه مینوشم ز جام هر ذره شراب
-
رباعی ۲
این نکته برون نیاید از پردهٔ غیب
-
رباعی ۱
مهرست جزاء بی مواسائی شب
-
رباعی ۵۵۵
آثار شناس نور بیرنگ مرا
-
رباعی ۵۵۴
صاحت نظری که اننباه است او را
-
رباعی ۵۵۳
در خلق که آیات مبیناند او را
-
رباعی ۵۵۲
حق است که داناست تعین همه را
-
رباعی ۵۵۱
تا دل به سوی خود نگران است ترا
-
رباعی ۵۵۰
ای گفته که نیستی ما هستی ما
-
رباعی ۵۴۹
حاشا که کس از خرد شناسد ما را
-
رباعی ۵۴۸
کیفیت عشق بزم نور است اینجا
-
رباعی ۵۴۷
وصف احدیتت شمارند اینها را
-
رباعی ۵۴۶
هرکس که به سر رسانده جستوجو را
-
رباعی ۵۴۵
دل با دلدار رسته از کو و کجا
-
رباعی ۵۴۴
دل محو مصوریست کامل ما را
-
رباعی ۵۴۳
ذاتی که ظهور خویش کام است او را
-
رباعی ۵۴۲
گر یافتهای حقیقت آدم را
-
رباعی ۵۴۱
نبود به جز اسباب سخن جانان را
-
رباعی ۵۴۰
عالم همه پر ولوله و درد آنجا
-
رباعی ۵۳۹
دست است به بسط و قبض عالم آن را
-
رباعی ۵۳۸
میگوی گهی حکایتی چند به ما
-
رباعی ۵۳۷
تا بیرونی ز خود یقین نیست ترا
-
رباعی ۵۳۶
پیش از کشتن شها گدای خود را
-
رباعی ۵۳۵
سلطان وجود قدس را کرده رها
-
رباعی ۵۳۴
عقل است و امل که رهنمون است آنجا
-
رباعی ۵۳۳
خلق به خیال در سرفرازیها
-
رباعی ۵۳۲
بسیار جهاد باید و آیینها
-
رباعی ۵۳۱
دیدی به طلب کردن هر کاری را
-
رباعی ۵۳۰
محو عشق است این دل دیوانهٔ ما
-
رباعی ۵۲۹
نُه دایرهٔ سپهر تو بر تو را
-
رباعی ۵۲۸
ایزد که به خود نهان ولی کرده ترا
-
رباعی ۵۲۷
از روزن چشم مردم حقجو را
-
رباعی ۵۲۶
این خوف و رجا که هست پابست ترا
-
رباعی ۵۲۵
بنمود جهان عشق دیدار اینجا
-
رباعی ۵۲۴
گفتم چه فکندهای به زاری ما را
-
رباعی ۵۲۳
بنما از ماره برون رو ما را
-
رباعی ۵۲۲
ثبت است حروف ارض دل انسان را
-
رباعی ۵۲۱
یک دم از دوست دوری نیست مرا
-
رباعی ۵۲۰
با کس نپسندم ایتلاف خود را
-
رباعی ۵۱۹
از کام نماید بشریت ز غنا
-
رباعی ۵۱۸
کردم به زمین وهم دارین بنا
-
رباعی ۵۱۷
هر کس که شناخت دیده بگشود او را
-
رباعی ۵۱۶
عشق آمد و ساخت چابک و چست مرا
-
رباعی ۵۱۵
ای دل به ریا و زرق مانده ترا
-
رباعی ۵۱۴
یا رب که فسانه مختصر کن ما را
-
رباعی ۵۱۳
گه عشق به لطف میستاید ما را
-
رباعی ۵۱۲
عالم که الٓه آفریده است آن را
-
رباعی ۵۱۱
نا رسته ز خود، خواسته جانان را
-
رباعی ۵۱۰
در پردهٔ راز خاص کردیم ترا
-
رباعی ۵۰۹
هر کس نکند دیو و غایات او را
-
رباعی ۵۰۸
از بس که هوای اوست در سر ما
-
رباعی ۵۰۷
خورشید وجود رو به رو نیست ترا