-
غزل ۶۴۰
ای ز ما وصف تو در مستی خیال انگیختن
-
رباعی ۲۶۸
در دهر که هست آینهٔ جمله نما
-
رباعی ۲۶۹
میماند ز پا هستی چون دُرد مرا
-
رباعی ۲۷۰
معنی فعل است هر بد و نیکو را
-
رباعی ۲۷۱
چاک است ز فیض جام او جامهٔ ما
-
رباعی ۲۷۲
جهدی که ادا مؤثر افتد چو ندا
-
رباعی ۲۷۳
صاحب نظری که دید این بستان را
-
رباعی ۲۷۴
کام خود جُسته هر که کور است از ما
-
رباعی ۲۷۵
زاینده و رفته رست باید او را
-
رباعی ۲۷۶
هستی پیوست پیش عشق است مرا
-
رباعی ۲۷۷
ترکیب وجود دُرد و صافی ما را
-
رباعی ۲۷۸
من عشقم و ذات از صفت پاک او را
-
رباعی ۲۷۹
جز نور احد تمتعی نیست مرا
-
رباعی ۲۸۰
علم و عقلست همچو مه پست او را
-
رباعی ۲۸۱
انساب و حساب نیست در راه خدا
-
رباعی ۲۸۲
خود ساخت خدا بلندی و پستی را
-
رباعی ۲۸۳
ترک هستی است خوفت از دوری ما
-
رباعی ۲۸۴
شد ظن دوئی سبب توقفها را
-
رباعی ۲۸۵
یک دم با خلق نیست کاری ما را
-
رباعی ۲۸۶
سبحان حکیم آدمش عرش لقا
-
رباعی ۲۸۷
یک ذات سوای او نه دلکش ما را
-
رباعی ۲۸۸
ای آنکه وجود جسم و جانیست ترا
-
رباعی ۲۸۹
هر چیز که داشت از مشغول مرا
-
رباعی ۲۹۰
گاهی سازد گنج خرابی از ما
-
رباعی ۲۹۱
انسان که دمید قل کفی دم او را
-
رباعی ۲۹۲
هر بیع و تجارت که زبلهای است ترا
-
رباعی ۲۹۳
بی صدره در بلا نهادن خود را
-
رباعی ۲۹۴
بس روبه و شیر کشته در بیشهٔ ما
-
رباعی ۲۹۵
در عشق که نه نام و نه کام است ترا
-
رباعی ۲۹۶
هر کس حق دید و محو افتاد او را
-
رباعی ۲۹۷
هر چند به ره خلد و جحیم است ترا
-
رباعی ۲۹۸
من بیرونم جهان نیک و بد را
-
رباعی ۲۹۹
سیری بخشد ز عالم هست ترا
-
رباعی ۳۰۰
این عشق دو کون رو چو زرقی او را
-
رباعی ۳۰۱
حق آینه ساخت این ز خود دوران را
-
رباعی ۳۰۲
ای یاد نکرده عالم سرمد را
-
رباعی ۳۰۳
جز حق همه باعث گزندند ترا
-
رباعی ۳۰۴
با نیک و بدی نمانده کاری ما را
-
رباعی ۳۰۵
هر کس باشد بس است مضمون او را
-
رباعی ۳۰۶
شد قاف یگانگی مسلم ما را
-
رباعی ۳۰۷
آن است شراب بزم خاموشی ما
-
رباعی ۳۰۸
هم من خواهم حبیب و دربر او را
-
رباعی ۳۰۹
عشق است طلب نمای و بخشش فرما
-
رباعی ۳۱۰
ای بندهٔ حرص کرده جسم و جان را
-
رباعی ۳۱۱
ختم است به مختصر حقیقت دان را
-
رباعی ۳۱۲
هر قرعه که زد حکیم در بارهٔ ما
-
رباعی ۳۱۳
در زیر سپهر سر به سر دونی ما
-
رباعی ۳۱۴
لب بسته ز خود گواه باید ما را
-
رباعی ۳۱۵
بی ترک مراد هر دو عالم ابدا
-
رباعی ۳۱۶
جز آب و گل تو معتبر نیست ترا
-
رباعی ۳۱۷
در عالم نیست این زبردستی را
-
رباعی ۳۱۸
در مرگ بمانده کار و بار خود را
-
رباعی ۳۱۹
یکتا شده در درونه بینی همه را
-
رباعی ۳۲۰
تا با همه در سیر نبینی خود را
-
رباعی ۳۲۱
یک لحظه نکرد جرعهای مست مرا
-
رباعی ۳۲۲
نا داده حقیقت ازل دست ترا
-
رباعی ۳۲۳
ای یک نظر تو بس هر آلایش را
-
رباعی ۳۲۴
گه بیم مماتی و فنا نیست ترا
-
رباعی ۳۲۵
رب العزت خداست معنیجو را
-
رباعی ۳۲۶
توحید که مقصد است جستوجو را
-
رباعی ۳۲۷
این عالم معنی همه غرضند ترا
-
رباعی ۳۲۸
انسان که شه شه است نُه مسند را
-
رباعی ۳۲۹
در چشم کسی که رست از تلوینها
-
رباعی ۳۳۰
غافل ماندن از دل کور است ترا
-
رباعی ۳۳۱
هر یاوه چگونه رند گوید خود را
-
رباعی ۳۳۲
ره رو که نه روی در الٰه است او را
-
رباعی ۳۳۳
جانان خواهند عاشقان، نه جان را
-
رباعی ۳۳۴
هر کس که الٓهش نه خس کرد او را
-
رباعی ۳۳۵
از ارض و سما طعنه هزار است ترا
-
رباعی ۳۳۶
دریافته کیست کوی عرفان ترا
-
رباعی ۳۳۷
آن راه که اهل عشق پویند آن را
-
رباعی ۳۳۸
اي از تو حقیقت تو بس ناپیدا
-
رباعی ۳۳۹
درج است اشخاص گر چه گفت و گو را
-
رباعی ۳۴۰
اندیشه بسی شد درو و کشتی را
-
رباعی ۳۴۱
جز عین تو نیست هر که خوانی او را
-
رباعی ۳۴۲
گه ساغر اتفاق دارد ما را
-
رباعی ۳۴۳
در دفتر ما تذکرهٔ نیک و بد را
-
رباعی ۳۴۴
بشتاب نیاز عذرخواهیها را
-
رباعی ۳۴۵
تا محو شدم آن رخ مهرآئین را
-
رباعی ۳۴۶
ای داده خبر ز حق و قوت جان را
-
رباعی ۳۴۷
کس کیست یافته ز حق گفت و گو را
-
رباعی ۳۴۸
گه جنگ به خود که بر در ناموس آ
-
رباعی ۳۴۹
گردید بلند نشأ مستی ما
-
رباعی ۳۵۰
قرآن هادیست گر چه هر ملت را
-
رباعی ۳۵۱
غمناک بود همیشه دل غافل را
-
رباعی ۳۵۲
در سوختها شرر خوش افتاده به جا
-
رباعی ۳۵۳
هر چند فسردگی به غم دوخت مرا
-
رباعی ۳۵۴
برد از خاطر عشق عزیزی ما را
-
رباعی ۳۵۵
عارف چون خود گزیده بیند همه را
-
رباعی ۳۵۶
از مازاد است عالم و اهل او را
-
رباعی ۳۵۷
فسق آدم را به فقر غمناک آورد
-
رباعی ۳۵۸
خاصی که مدار عام ننهند او را
-
رباعی ۳۵۹
از دل چو زبان وقوف دارد ما را
-
رباعی ۳۶۰
هر نقش که بست و این دل خودکامه ترا
-
رباعی ۳۶۱
عارف که پی شغل و عمل شد همه را
-
رباعی ۳۶۲
گه محو یقین و جان فشانم او را
-
رباعی ۳۶۳
دیدند به نور حق سرشت خود را
-
رباعی ۳۶۴
این عالم خوب و زشت و آشوب او را
-
رباعی ۳۶۵
هر کس که نداند روش و آئین را
-
رباعی ۳۶۶
ناگشته رفیق رهروان ما را
-
رباعی ۳۶۷
ننمود در این جوش و خروش و غوغا