- 
غزل ۶۴۰
ای ز ما وصف تو در مستی خیال انگیختن
 - 
قصیده ۷ – در مدح یکی از بزرگان سروده است
صبا آراست از گل بوستان را
 - 
قصیده ۸- در مدح جلالالدین هوشنگ گوید
قد تو داد به باد آبروی طوبی را
 - 
قصیده ۹ – در مدح خواجه عبیدالله وزیر و صاحبدیوان
ز آفتاب رخ تست بر دل من تاب
 - 
قصیده ۱۰- در مدح خواجه حسن قاضی دمشق
گر باده نیست میخورم از خون دل شراب
 - 
قصیده ۱۱- در مدح شیخ صفیالدین اردبیلی گوید
میرود قافلهٔ عمر رفیقان به شتاب
 - 
قصیده ۱۲- در مدح شیخ شهابالدین گوید
ای زلف و عارض تو با هم چو روز در شب
 - 
قصیده ۱۳- در مدح تاجالدین قاضی شیخ علی گوید
زهی بنا که جناب تو قبلهٔ فضلاست
 - 
قصیده ۱۴- در مدح جلالالدین هوشنگ
گل از نشاط به صد برگ مجلسی آراست
 - 
قصیده ۱۵- در موعظه و پند
درویش را که ملک قناعت مسلم است
 - 
قصیده ۱۶- در مدح قاضی شیخ علی گوید
مرا چو زلف بتان خاطر پریشانست
 - 
قصیده ۱۷- در مدح جلالالدین هوشنگ شاه گوید
سواد سنبل او بر بیاض یاسمن است
 - 
قصیده ۱۸- در مدح جلالالدین هوشنگ شاه
بر آفتاب روی تو تا دیده عاشق است
 - 
قصیده ۱۹- در مدح یکی از پادشاهان
یا رب این عید مبارک چو همایون قدم است
 - 
قصیده ۲۰- در مدح یکی از مشایخ و بزرگان زمان خود
دلا کسی که مقید به قید خویشتن است
 - 
قصیده ۲۱- تفاخر و تعریف از خود گوید
دیوانهام وین عقل کل طفل دبستان من است
 - 
قصیده ۲۲- در مدح جلالالدین هوشنگ شاه
خدای خواست که بدهد جهانیان را داد
 - 
قصیده ۲۳- در موعظه و بی اعتباری دنیا
ایزد اساس قصر بقا بر فنا نهاد
 - 
قصیده ۲۴- در مدح مجدالدین صدر
میزند خوش نفس باد صبا جان دارد
 - 
قصیده ۲۵- در وصف طبیعت
صبا افتان و خیزان گرد گل بسیار میگردد
 - 
قصیده ۲۶- در مدح جلالالدین هوشنگ شاه
اگر نقاب شب از روی مه براندازد
 - 
قصیده ۲۷- در مدح یکی از بزرگان و خواجگان و درخواست عبا
لطافت تو به آب خضر بقا بخش
 - 
قصیده ۲۸- در مدح جلالالدین هوشنگ شاه
ماه روز افزون من چون مهر خنجر میکشد
 - 
قصیده ۲۹ـ در مدح خواجه عبیدالله وزیر
خوش است عید از آن خوشتر اینکه یار آمد
 - 
قصیده ۳۰- در مدح جلالالدین هوشنگ شاه
به دل رسید بشارت که دلستان آمد
 - 
قصیده ۳۱- در مدح سلطان اویس
کعبتین روز و شب در طاق اخضر کردهاند
 - 
قصیده ۳۲- در مدح جلالالدین هوشنگ شاه
رسید مژده دولت یار میآید
 - 
قصیده ۳۳- در مدح امیرزاده محمد
خط غباری نوشت حسن تو بر خد
 - 
قصیده ۳۴- در مدح محمد شاه غازی معزالدین ملک حسین کرت
ای آفتاب حسن به دوران روزگار
 - 
قصیده ۳۵- در مدح جلالالدین هوشنگ شاه
چو چشم مست تو بیمار گشتهام ز خمار
 - 
قصیده ۳۶- در لغز و مدح سلطان اسکندر
چه ماهی است که او را بود بر آب گذر
 - 
قصیده ۳۷- در مدح خواجه علی وزیر
پیام گل سوی بلبل رساند باد سحر
 - 
قصیده ۳۸- در تهنیت عید و مدح شاه ابوالمعالی
صباح عید و نسیم بهار جان پرور
 - 
قصیده ۳۹- در مدح جلالالدین هوشنگ شاه
ای چو خورشیدت ندیده دیدهٔ انجم نظیر
 - 
قصیده ۴۰- در مدح خواجه عوض شاه وزیر
ترک چشمت دو کمان دارد و ترکش پر تیر
 - 
قصیده ۴۱- در مدح خواجه ناصرالدین و حسب حال خود هنگام عزیمت به زیارت مکه
مطربا بر سر راهیم به آهنگ حجاز
 - 
قصیده ۴۲- در مدح خواجه شیخ
دوش چون در تشت خون پنهان شد این زرینه تاس
 - 
قصیده ۴۳- در مدح خواجه خلیل
ای رفته و باز آمده از ارض مقدس
 - 
قصیده ۴۴- در مدح یکی از بزرگان صاحب علم و با نفوذ
نماز شام که بر وفق رأی بطلمیوس
 - 
قصیده ۴۵- در مدح جلالالدین هوشنگ شاه
صباح عید که برخاست عزم میدانش
 - 
قصیده ۴۶- در مدح غیاثالدین خواجه شیخ
به توفیق یزدان و یاری طالع
 - 
قصیده ۴۷- در مدح جلالالدین هوشنگ شاه
چو زهره مان مغنی به ساز دف در چنگ
 - 
قصیده ۴۸- در مدح معزالدین ملک حسین پادشاه
نشست خسرو گردون به بارگاه حمل
 - 
قصیده ۴۹- در مدح سلطان اسکندر
سحر ز خون شب بریخت می در جام
 - 
قصیده ۵۰- در مدح خواجه عبیدالله وزیر و صاحبدیوان
درد سر دارم از خمار مدام
 - 
قصیده ۵۱- در مدح قاضی جلالالدین
طلوع کوکب اقبال اسلام
 - 
قصیده ۵۲- در مدح محمد شاه
صبح روش رخ نمود از پردهٔ تاریک شام
 - 
قصیده ۵۳- در مدح سلطان عزالدین محمد شاه ثانی
از صدق میزنم به مهرت چو صبح دم
 - 
قصیده ۵۴- در مفاخرت و مباهات و تعریف از خود گوید
آفرین بر من که من از آفرینش برترم
 - 
قصیده ۵۵- در مدح وزیر و صاحبدیوان خواجه عبیدالله
چو یاد خط تو بگذشت بر زبان قلم
 - 
قصیده ۵۶- تحیتنامهایست که از شام به بخارا میفرستد
صبا تحیت بلبل به گلستان برسان
 - 
قصیده ۵۷- در وصف پائیز و مدح امیر شرفالدین محمد و یادی از بخارا
صباغ ماه از خم نیلی آسمان
 - 
قصیده ۵۸- در مدح جلالالدین هوشنگ شاه
نماز شام که از دور چرخ روئین تن
 - 
قصیده ۵۹- در مدح سلطان اسکندر خان
بر جناب سفر به وجه حسن
 - 
قصیده ۶۰- در مدح خواجه جلالالدین که یکی از بزرگان و عالمان بوده است
تنم چو ذرهٔ خاک است و دل چون قطرهٔ خون
 - 
قصیده ۶۱- در مدح امیر اعظم امیر محمود خلدالله دولته
ز زلف تو به خطا گر صبا برد یک چین
 - 
قصیده ۶۲- در وصف بنای جلالالدین هوشنگ شاه
زهی بنای مبارک اساس متین
 - 
قصیده ۶۳- در مدح اوحدالدین
سحرگه قضا همچو انگشترین
 - 
قصیده ۶۴- در مدح سلطان شیخ اویس
طراوتی ست زمین را ز فرّ فروردین
 - 
قصیده ۶۵- در مدح جلالالدین هوشنگ شاه
حبذا رفتن و باز آمدن موکب شاه
 - 
قصیده ۶۶- در مدح جلالالدین هوشنگ شاه
ز مهر روی تو نوریست بر دلم چون ماه
 - 
قصیده ۶۷- در مدح سلطان اعظم جلالالدین شیخ حسین ایلکانی
دوش چون آفتاب روش رأی
 - 
قصیده ۶۸- در مدح خواجه شمسالدین قاضی
نماز شام که باران رحمت باری
 - 
قصیده ۶۹- در مدح جلالالدین وزیر
صباحت خبر باد ای یار شامی
 - 
قصیده ۷۰- در مدح یکی از شیوخ و قاضیان
دل بری از دلبران در دلبری
 - 
قصیده ۷۱- در تفاخر و تعریف از خود
ملک سخن مراست که آمد به داوری
 - 
قصیده ۷۲- در مدح مولا شمسالدین وزیر و حسب حال خود
گر من به قرب جستن روی تو چشمی
 - 
هدایتنامه- آغاز
سرنامه نام خداوند پاک
 - 
۲- در مناجات
خدایا جنایت ز حد بردهایم
 - 
۳- المقاله
متم ننگ هستی و از نیست کم
 - 
۴- در صفت آفرینش عالم
جهان آفرین رازق ذوالکرم
 - 
۵- در نعت سیدالمرسلین علیهالسلام
هزار آفرین صدر لولاک را
 - 
۶- در سبب نظم کتاب
شبی اختر بخت تابنده بود
 - 
۷- المقاله
زهی ذات تو ز آفرینش غرض
 - 
۸- حکایت
یکی وقت من دلبری داشتم
 - 
۹- حکایت
گدائی کهن جامهٔ شهرگرد
 - 
۱۰- المقاله
گرت چشم معنی کند رهبری
 - 
۱۱- حکایت
شنیدم که شاهی مبارک نظر
 - 
۱۲- المقاله
به پیری همیگفت روزی پسر
 - 
۱۳- حکایت دهقان
یکی مرد دهقان درختی نشاند
 - 
۱۴- حکایت
سکندر که قفل ممالک گشاد
 - 
۱۵- المقاله
ترا دیدهٔ دل اگر باز شد
 - 
۱۶- حکایت
یکی مرد صاحب نظر در بهار
 - 
۱۷- حکایت
یکی رند در گلخنی خفته بود
 - 
۱۸- المقاله
گر از مایهٔ عشق گویم سخن
 - 
۱۹- حکایت
یکی روز محمود گردن فراز
 - 
۲۰- حکایت
شبی طوطئی ز آشیان بر پرید
 - 
۲۱- حکایت
به پروانه میگفت صاحبدلی
 - 
۲۲- حکایت
یکی عاشقی فرد و آزادهای
 - 
۲۳- در ختم کتاب
ز ناصر نشان در بخارا طلب
 - 
رباعی ۱
قومی به فرشته میشمارند مرا
 - 
رباعی ۲
اشکم چو عقیق است ز درج گهرت
 - 
رباعی ۳
آن شاه که قبلهٔ نماز همه اوست
 - 
رباعی ۴
هر چند به چالاکی آن دلبر نیست
 - 
رباعی ۵
تا در سر من هوای مهر وی من است
 - 
رباعی ۶
درد دلم از شمار دفتر بگذشت
 - 
رباعی ۷
ای روی تو از لطافت آینهٔ روح
 - 
رباعی ۸
گل حاجت عاشقان روا خواهد کرد
 - 
رباعی ۹
جز من به دم سحرگهی مست که شد؟
 - 
رباعی ۱۰
تا حق ز جهانیان ملولم نکند
 - 
رباعی ۱۱
میآمد و هر سو نظری میافکند