ای یار نازنین، چو دل از ما رمیده‌ای
از ما رمیده‌ای، به رقیب آرمیده‌ای
چشمان آهوانة بی‌آهوی شما
دو شاهد عدلند که از ما رمیده‌ای
پیکان تیر غمزة تو در دل من است
زانگه که ابرویِ چو کمان بر‌کشیده‌ای
گویا حدیث یار به اغیار گفته‌ای
در حق دوست طعنة دشمن شنیده‌ای
من ذره‌ام،‌ متاب تو از ذره روی مهر
گیرم که همچو مه به ثریا رسیده‌ای
من آنچه دیده‌ام ز تو نتوان به شرح گفت
باری تو بازگوی که از ما چه دیده‌ای
ناصر به خواری ار چه نیاید به چشم تو
در چشم او عزیزتر از نور دیده‌ای

دیدگاهتان را بنویسید